English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (962 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
order U سفارش دادن تنظیم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
wake up U تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
order U سفارش دادن
call the shots <idiom> U سفارش دادن
send away for U سفارش دادن
place an order U سفارش دادن
indents U سفارش دادن
indenting U سفارش دادن
indent U سفارش دادن
order U سفارش دادن دستور دادن
to book something U چیزی را سفارش دادن
engages U از پیش سفارش دادن
engage U از پیش سفارش دادن
order U دستور دادن سفارش
bespeak U ازپیش سفارش دادن
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
reorder U دوباره سفارش دادن
to kern U کاهش دادن [و تنظیم کردن ] فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
order U سفارش دادن کالا یا جنس
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
image U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
images U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
enjoin U سفارش کردن به
enjoins U سفارش کردن به
enjoining U سفارش کردن به
enjoined U سفارش کردن به
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
canvassing U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
indent U سفارش درخواست کردن
indenting U سفارش درخواست کردن
indents U سفارش درخواست کردن
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. U سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
stet processus U گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
recommends U سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommend U سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommending U سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
calibrating U تنظیم کردن
calibrates U تنظیم کردن
attend U تنظیم کردن
lineup U تنظیم کردن
classifies U تنظیم کردن
attending U تنظیم کردن
attends U تنظیم کردن
classify U تنظیم کردن
to set out U تنظیم کردن
tune U تنظیم کردن
regularises U تنظیم کردن
regularising U تنظیم کردن
regularize U تنظیم کردن
tunes U تنظیم کردن
regiments U تنظیم کردن
regularized U تنظیم کردن
regularizes U تنظیم کردن
regularizing U تنظیم کردن
to make out U تنظیم کردن
redact U تنظیم کردن
regularised U تنظیم کردن
to put in to shape U تنظیم کردن
to draw out U تنظیم کردن
to draw up U تنظیم کردن
set up U تنظیم کردن
lay down U تنظیم کردن
calibrate U تنظیم کردن
frame U تنظیم کردن
calibrated U تنظیم کردن
classifying U تنظیم کردن
adjusts U تنظیم کردن
formulating U تنظیم کردن
regiment U تنظیم کردن
regulates U تنظیم کردن
adjustment U تنظیم کردن
adjust U تنظیم کردن
adjusting U تنظیم کردن
make out U تنظیم کردن
regulating U تنظیم کردن
regulated U تنظیم کردن
adjustments U تنظیم کردن
formulated U تنظیم کردن
formulates U تنظیم کردن
regulate U تنظیم کردن
formulate U تنظیم کردن
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
reconstituting U تنظیم مقیاس کردن
reconstitute U تنظیم مقیاس کردن
reconstitutes U تنظیم مقیاس کردن
ranging U تنظیم تیر کردن
ranging U تنظیم کردن اسلحه
adjustments U تنظیم و میزان کردن
pre-setting U از پیش تنظیم کردن
set the clock U ساعت را تنظیم کردن
reconstituted U تنظیم مقیاس کردن
preset U از پیش تنظیم کردن
pre-set U از پیش تنظیم کردن
draw up U کارها را تنظیم کردن
spot U تنظیم تیر کردن
tune up U موتور را تنظیم کردن
pre-sets U از پیش تنظیم کردن
spots U تنظیم تیر کردن
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
replenishing U تنظیم کردن روغن سلاحها
sight in U تنظیم کردن دید در تفنگ
replenishes U تنظیم کردن روغن سلاحها
replenished U تنظیم کردن روغن سلاحها
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
replenish U تنظیم کردن روغن سلاحها
zero U روی صفر تنظیم کردن
zeroes U روی صفر تنظیم کردن
adjusts U میزان کردن تنظیم کنید
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusting U میزان کردن تنظیم کنید
zeros U روی صفر تنظیم کردن
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
billing U صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
pressurize U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizing U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
timing U تنظیم زمان عمل کردن موتور
pressurises U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizes U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
mount U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
pilots U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
set U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
setting up U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
mounts U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
piloted U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
sets U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
pilot U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
zero U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zero beat U تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
zeroes U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeros U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
align U تنظیم کردن تطبیق کردن
to balance out U میزان کردن [تنظیم کردن ]
adjusts U تعدیل کردن تنظیم کردن
adjusting U تعدیل کردن تنظیم کردن
aligned U تنظیم کردن تطبیق کردن
edit U تصحیح کردن تنظیم کردن
aligning U تنظیم کردن تطبیق کردن
controlling U نظارت کردن تنظیم کردن
edited U تصحیح کردن تنظیم کردن
control U نظارت کردن تنظیم کردن
controls U نظارت کردن تنظیم کردن
aligns U تنظیم کردن تطبیق کردن
zeroes U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
to tune in TV [radio] U روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
zeros U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zero U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
Recent search history Forum search
1Potential
1gorse melatonin
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1Arousing
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com